خدای مـــــن

آنقدررر از آدم هایـــ این دنیا خستهـ ام 

که نه در بهشت میخواهم کنارشان باشم 

در در دوزخ و نه در بزرخ 

تنــــهااااییــــــ

بهترین و با معرفت ترین همراه من است ...

مرا بعد از مـــرگ

جایی ببر 

کــهــ با تنهایی ام 

تنـــها باشم

 

 منطق

 
سلاح سرد آدمهاییست

 
که دلشان بی دفاع شده است ...
 

 

 من شش لایه پوشیده بودم باز سردم بود.

اون با یه تیشرت ایستاده بود

قیافه ش ام اصلا شکل آدمایی نبود که سردشونه.

بی معطلی پرسیدم تو یخ نمی زنی؟

گفت من سرمایی نیستم ولی الان واقعا سرده!

 در چنین مواقعی میدونی چی کار میکنم؟

گفتم چی کار؟ گفت قبول میکنم

که الان سرده و من سردمه. 

قبول میکنم همینی که هست دیگه!

اونوقت سرما دیگه اذیت ام نمیکنه خیلی.

خندیدیم.

فکر کردم به اینکه من در زندگی م

هیچ وقت از اول به این حقیقت اگاه نیستم.

حالا تو هر شرایطی.

هربار هی خودمو به در و دیوار میزنم

وای چرا اینه چرا اونه حالا چی کار کنم!

ای وای ای داد ای بیداد!

وسطا یه جایی میرسم به اینکه

انگار دنیا با سیستم

«همینی که هست!»

کار میکنه و تو هم بهتره خودتو با

همین سیستم کوک کنی!

 تا می پذیرم

«همینی که هست!»

یا همه چی شروع میکنه به درست شدن

یاحداقل به یه آرامش موضعی میرسم.

 اسیرم کرده اند.

پیشترها جنگی بود .

دشمن رویارویی بود ، تیر وتفنگی بود ،

اسیر می شدند آدم ها ،

اسارت آن شکلی همه چیزش معلوم است .

هستند جنایتکارانی که بی اینکه جنگی باشد ،

آدم را اسیر بگیرند .اسمش اسیر گرفتن نیست .

آدم ربایی است .اسارتهای دیگر هم هست ،

که نه تاریخ آغازش پیداست ،نه نام آنکه اسیرت گرفته است

در خانه ام نشسته ام  ، اما نه آزاد ،که اسیر که گروگان ،

اسیر وامی یا مالی یا کسی از نزدیکان

یا آرزوهای بی بنیاد ، یا آدمهای کج ، یا عشقهای موقتی

اسیری اسیری است .

چه  فرقی می کند کی اسیرت کرده باشد وچرا ؟

تو همانی که میتوانی ، میتوانی صدا بزنی ،

بعد بگویی حالا دیگر اسیر نیستی ، برو

 و من بعد از شنیدنش مثل اسب زین کرده

و افسار در دشت های باز و زیر رگبار بهار ،

حس کنم اسیر نبودنم را

 بهار اول فروردین شروع نمی شود.
بهار از اولین برگ ها وشکوفه ها شروع نمی شود.
بهار وقت خریدن تقویم سال جدید  هم شروع نمی شود.
بهار،یک جایی توی سر آدم است.
دقیقا وقتی شروع می شود که آدم دنبال نقطه ای برای تغییر می گردد.
به خاطر همین، بعضی ها در سال چند بهار دارند،
بعضی ها هر چند سال یک بهار دارند،
و بعضی ها اصلا هیچ وقت بهار را نمی بیننند
بهار همین لحظه است.
همین لحظه که آدم می فهمد زندگی اش چیزی کم دارد،
چیزی را باید جا به جا کند.
چیزی را باید جلوی دست بگذارد…

نوشته شده در  برچسب:بهار,مثبت اندیشی,عشق,معرفت,انسان,دنیای درون ,ساعت   توسط B.M 

سلام دوستان.این روزها اکثر علاقه مندان به فیلم و سینما sniper را دیده اند 

محصول 2014 هالیوود به کارگردانی Eastwood clint و ایفای نقش زیبای 

Bradley . داستانی روایی از زندگی ''کریس کایل '' تک تیرانداز امریکایی که در زمان جنگ عراق و 

ایالات متحده امریکا رکورد خود را ثبت نمود . امادریغ و افسوس هیچ کس نام ''sniper ایرانی''

را نمیشناسد !!!!متعجب...کسی که به اعتقاد من کریس کایل را در حد و اندازه های نو اموزی اماتور 

قرار میدهد . او که همواره در ارزوی دیدار معشوق چشم برهم نزد تا اسمانی شد....یادش گرامی باد....

تک تیرانداز ایرانی اولین بود اما کسی برایش فیلمی نساخت 700 شلیک موفق داشت 

{در صورتی که کریس کایل بهترین تک تیرانداز امریکایی فقط 160 شلیک موفق داشت }

به گوش سمت چپش تو عکس دقت کن . وقتی داشته تیربار دشمن رو میزده تیر مستقیم میخوره به گوشش....دم نمیزنه ....

شهید عبدالرسول زرین اهل یکی از روستاهای اطراف دهدشت استان کهگیلویه و بویر اخمد بود .

پدرش را در چهار سالگی و مادرش را در شش سالگی از دست داد . 

صدام برای شکارش 1 تیم بیست نفری از تک تیرانداز های معروف بین المللی رو اجیر کرد ...

که اتفاقا بینشون تیرانداز های امریکایی  هم بودند تازه اون بنده خدا با دراگانف هم شلیک میکرد ... 

که در مقابل  اسلحه اسلحه کریس کایل حکم تفنگ ساچمه ای داره اون شهید بزرگوار افسران اموزش دیده بعثی 

ونیروهای اموزش دیده . رو میزده اما این کریس کایل 4 تا نیروی القاعده عراق رو زده ...صحنه غرور افرین شهادت ....

عبدالرسول کجا و کریس کایل کجا ...

خلاصه از بد بختی ما همین بس که باید بشینیم داستان . کریس کایل { تک تیرانداز امریکایی}

رو ببینیم  اما جوونامون اصلا ندونن زرین کی بود زرینی که باکری بهش میگفت گردان تک نفره 

او در گلستان شهدای اصفهان آرمیده ...

"روحش شاد و یادش گرامی"

نوشته شده در  برچسب:شهید , کریس کایل , عبدالرسول زرین , تک تیر انداز , فیلم و سینما , sniper ,ساعت   توسط B.M 

با خودم هـسـتم خودِ حـقیقـی ، خودِ مجـازی .. خـودم ! آهـای تـو! حق نداری به گونه ای رفتار کنی که دلی خاطرخواه تو شـود حق نداری به گونه ای حرف بزنی که دیگری را متوجه خود کنی مهم حقیقی یا مجـازی بودن دنیا نیسـت ! مهم این است که حق نداری دل دیگری را به دنبال خود بکشانی!تـو تنهـایـی ؟ بـاش ! همدمـی نداری ؟ نداشتـه بـاش ! ازتنهایـی خسـته شـدی ؟ خسـته شده بـاش ! اما حق نداری با عشوه گری در دنیای حقیقی یا مجـازی ، در زندگـی دیگـری خللی وارد کـنی ! آیا تاوان تنهایـی تو را یک خانواده باید بپـردازد ؟ مواظب بـاش ! مواظب رفتارت ! مواظب گفتارت ! مواظب دلت ! حق نداری درمحیط مجازی ازکلماتی استفاده کنی که دلی بلرزد حق نداری به هربهانه ای با دیگری مزاح کنی ! حق نداری با رفتارهایت ؛ با کارهایت ؛ با نوشـته هایت و با .. نظردیگـری را به خود جلـب کنی ! نـه ! حـق نـداری !

 

گلهایی که در انزوای جنگل میرویند عطر خود را منتشر میکنند 

چه کسی در انجا باشد که از انها قدر دانی کند چه نباشد ...

چه کسی از کنارشان بگذرد چه نگذرد 

**معطر بودن طبیعت گل است **

مانند انسانهایی که وجودشان سرشار از عشق است 

و بی هیچ توقعی لبخند میزنند و مهربانند 

تقدیم به انهایی که بی توقع مهربانند 

نوشته شده در  برچسب:گلها , قدر دانی , طبیعت گل , جملات زیبا , جملات زیبا در مورد مهربانی ,ساعت   توسط B.M 

برای دانلود فیلم با کیفیت عالی روی لینک زیر کلیک کنید ...

http://uplod.ir/3i9mvs2fua13/f7fc8dc499129576f4a7d5d8b5cbf95f1572783.mp4.htm

 


سالها پیش در كشور آلمان زن و شوهری زندگی می كردند که آنها صاحب فرزندی نمی شدند. یك روز كه برای تفریح به اتفاق هم از شهر خارج شده و به جنگل رفته بودند ببر كوچكی در جنگل نظر آنها را به خود جلب كرد.
 
 
بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب

 

 چه می دانم آنکه از روبه رو می اید چه در سر دارد ؟

دوستی یا دشمنی ؟

 از کجا بدانم که دستش به تیغ است یا دلش به دوستی ؟

چه سرزمین ترسناکیست این تبعیدگاه رنج .

 وقتی کسی می گوید : «سلام»

 یا می گوید« زنده باشی» یا چیزی از این دست ، دلم آروم میگیرد

سلام واحوالپرسی آرزوی سلامت وزندگیست .

نه آرزوی رنج و مرگ ، نه آروزی اندوه ودلتنگی ، نه ارزوی غصه وتنهایی

سلام نام توست .

نامی که با گفتنش آدم ها به هم آرامش وسلامت هدیه می دهند .

نامی که با گفتنش وحشت کم میشود

ومردم به مهم نزدیک میشوند ،

 چه می کردیم اگر این نامت را به ما نیاموخته  بودی ؟

با این همه سرما وکدورت میانمان چه می کردیم ؟

بی نام تو ای خدای تحیت وسلام ؟

سپاس سپاس سپاس

نوشته شده در  برچسب:سلام , دوست یا دشمن ,ساعت   توسط B.M 

 از اسب که بیوفتی.......

اسیر ، سرزنش خاک خواهی شد.!

این قانون، آدمهاست..

به دور، آتشی میرقصند

که تو در آن می سوزی!

" روزگار بدیست"

درست ، وقتی در آتش میسوزی..

همه به بهانه...

آب اوردن میروند..

 
نوشته شده در  برچسب:ادمها , قانون ادمها , زندگی , ,ساعت   توسط B.M 

 

 پیامبر (ص) از شیطان پرسید : "مسجد تو کجاست ؟

شیطان گفت : بازارهایی که پر از غش و تقلب در اموال باشد !

حضرت فرمود : "با چه کسی هم غذا هستی ؟" 

 

شیطان گفت : زنان و مردانی که بر سر سفره، نام خدا را نمی‌برند!

حضرت فرمود : "چه کسی پیش تو عزیز است ؟"

 

شیطان گفت : کسی که دائم غرق در معصیت است و

 معصیت را برای لحظه‌ای تعطیل و رها نمی‌کند!

حضرت رسول (ص) از شیطان پرسید : آیا تو مؤذنی هم داری ؟

شیطان گفت : کارگردانان و مطربان شبانه، مؤذن من هستند!

نوشته شده در  برچسب:شیطان, پیامیر , گفتگوی شیطان با پیامیر , مسجد شیطان,ساعت   توسط B.M 

  به لبخنـــــــدتان اجازه دهید
تا دنیــــایتان را تغییر دهد
ولی به دنیــــایتان اجازه ندهید
که لبخنــــــــدتان را تغییر دهد…

نوشته شده در  برچسب:قلب , لبخند , دنیا , واقعیت ,ساعت   توسط B.M 

 

نوشته شده در  برچسب:امام زمان , ,ساعت   توسط B.M 

 

 شاید سر مسئله این باشد که خون آن مظلوم نفیس ترین و محکم ترین سند مظلومیت امام حسین علیه السلام بود و لذا می بایستی در بهترین جایی آنرا نگهداری کند و به امانت بسپارد تا روز قیامت بتواند از آن استفاده کند و زمین و زمینیان قابلیت امانتداری چنین امانتی را نداشته لذا آنرا به آسمان فرستاد و آسمانیان نیز با قبول آن تاج افتخار بر سر گذاشتند.


و دیگر آنکه حضرت سید الشهداء علیه السلام در راه خدا بسیار قربانی داده ولی با هدیه دادن خون آخرین سرباز خود خون گلوی شیرخواره و نهایت صبر در امر خداوندی و پر ارزش ترین و دل سوزترین توشه خود را تسلیم حضرت حق جل جلاله نمودند.

امام باقر (علیه السلام) فرمود: «حتی یک قطره ار آن خون به زمین برنگشت».
امام حسین (علیه السلام) در آن زمان فرمود:
«اللهم أحكم بیننا وبین قوم دعونا لینصرونا فقتلونا».
«خدایا تو حکم نما بین ما و مردمی که ما را دعوت نمودند تا ما را یاری کنند و اکنون ما را می کشند».
در همان حال که خون حضرت علی اصغر علیه السلام را به سوی آسمان می پاشید صدایی از عالم غیب شنید که می گفت:
«دعه یا حسین فإن له مرضعا فی الجنة»
یا حسین علیه السلام! به ما واگذار علی اصغر علیه السلام را که دایه اش در بهشت منتظر است.
حضرت فرمود:
«هون علیٌ ما نزل بی أنه بعین الله تعالى»
«این مصیبت نبز بر من أسان است زیرا خدای تعالی آنرا می بیند»

"تذکرة الخواص سبط ابن جوزی ص144"

التماس دعای کربلا دارم.یاحسین

نوشته شده در  برچسب:علی اصغر (ع) , امام حسین ,ساعت   توسط B.M 

 

نوشته شده در  برچسب:حجاب , ,ساعت   توسط B.M 

 

 خداوندا روزت مبارك…

روز عشق را فقط به تو مي توان تبريك گفت…
تو كه عشقت آسمانيست…
و ثمره ي عشقت آرامش است…
تو كه رنگ و بوي عشقت فرق ميكند…
تو عشقت خالص و ناب است…
تو بي حساب ميدهي…
بي دليل توبه ميپذيري..
بي توقع بركت ميدهي…
و بي منت ياري ميكني …
واقعا كه تنها تو سزاوار كلمه ي عاشق هستي…
عشقي كه خالصانه به بنده ات تقديم ميكني…
دوست داشتنهاي ما بوي نياز ميدهد…
عشقمان از روي هوس است تا محبت…
دوست داشتنمان براي دل خودمان است…
و توقع،زيربناي عشقمان است…
خداي عاشق روزت مبارك… 

 

نوشته شده در  برچسب:خدا , نماز , عشق,ساعت   توسط B.M 

 

 برادران یوسف وقتی می‌خواستند یوسف را به چاه بیفکنند یوسف لبخندی زد

یهودا پرسید: چرا خندیدی ؟ این جا که جای خنده نیست

یوسف گفت : روزی در فکر بودم چگونه کسی می‌تواند به من اظهار دشمنی کند با این که برادران نیرومندی دارم ؟

اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد تا بدانم که
 غیر از خدا تکیه گاهی نیست …

" ای دل پاره پاره ام , دیدن اوست چاره ام "
" اوست پناه و پشت من , تکیه بر این جهان مکن "


 

 دلم می خواهد و به شما ربطی ندارد، قبر من از قبر شما جداست و...، اما شایع ترین پاسخ بی تردید این می باشد که ای آقا؛ دلت پاک باشد سر و وضع که مهم نیست!

 

 

اما این گروه از زنان باید بدانند که سخت در اشتباه می باشند، چرا که «از کوزه همان برون طراود که در اوست» نمی شود با ظاهری که باعث جلب توجه و تحریک عده ی بسیاری از اقشار جامعه و بویژه جوانان در جامعه می گردد، ظاهر شد و بعد گفت: دلت پاک باشد، اما شاید ذکر تنها، موردی از آثار حفظ حجاب و عفاف، زنهاری باشد برای این گروه از زنان تا شاید کمی به خود آیند.

 

 

در عصر حکومت رضاشاه یکی از علمای ربانی مشهد، مرحوم آیت الله سید باقر سیستانی، سعی بسیار داشت تا به محضر مبارک امام زمان حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) شرفیاب گردد. او برای رسیدن به این سعادت بزرگ، تصمیم گرفت چهل جمعه در مسجدی از مساجد زیارت عاشورا بخواند، او به این تصمیم عمل کرد و هر جمعه به قرائت زیارت عاشورا به طور کامل ادامه داد به نحوی که او خود می گوید:
در یکی از جمعه های آخر که در یکی از مساجد مشغول زیارت عاشورا بودم، ناگاه شعاع نوری را که از خانه ای در نزدیک آن مسجد دیده می شد، مشاهده کردم، حالت معنوی عجیبی پیدا کردم. از جا برخاستم و به دنبال آن نور رفتم، خود را نزدیک آن خانه رساندم، دیدم نور عجیبی از داخل آن خانه می درخشد. در را زدم و با اجازه وارد شدم. دیدم حضرت ولی عصر (عج) در یکی از اطاق های آن خانه تشریف دارند و در آن اطاق جنازه ای را مشاهده نمودم که پارچه سفیدی روی آن کشیده بودند، منقلب شدم در حالی که اشک از چشمانم سرازیر بود به آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلام کردم، آقا جواب سلام مرا داده و فرمودند:
چرا اینگونه دنبال من می گردی؟ و آن همه رنج ها را تحمل می کنی؟ مثل این (اشاره به جنازه) باشید تا من به دنبال شما بیایم.

 

 

پس فرمود:این جنازه، جنازه بانویی است که در عصر کشف حجاب (رضاخانی) هفت سال (برای حفظ عفت خود از گزند درندگان حکومت رضاقلدر) از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند و دست تعرض به سوی او دراز نمایند و حجاب از سر او برگیرند و حال من به دلیل این عفت و پاکدامن در لحظه جان دادن نزد او آمده ام.

 


نوشته شده در  برچسب:زنان بد حجاب , بد حجابی ,ساعت   توسط B.M 
صفحه قبل 1 صفحه بعد